لوح پنجم (به حمید عرفان) از بهرام اردبیلی


فراق بالی برای نشستن 

اینگونه که تو می مردی 

کرکسی 

نشسته بر لا شه ی همزاد 

آیا اینگونه زیباست روز و شب 

می نشینی و جدا می کنی 

ماه دلبخواه ؟می شناسمت 

به بادیه های خاموش 

یادبودی اگر هست 

دامن آب و آتشند 

در بال فرشتگان 

می بینمت 

ای نوباوه ی جنگلها 

در باد 

بی پروا 

که می ترکاند 

بن هر چیزی را 

کرکس صحرا ها