شعر حافظ ,مولانا ,سعدی ,شعر کودکانه

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «از بهرام اردبیلی» ثبت شده است

شعر بازگشت نیلوفرانه از بهرام اردبیلی

شعر بازگشت نیلوفرانه از بهرام اردبیلی :


در بی کرانگی ِ اُخرایی

آواز نی لبک ها را

گل های همیشه بهار

از یاد نمی برند.

 

شاید

دمیدن نفسی

در استوانه های غمگین

رسیدن بهاری را

ناباورانه

مکرر می کند !

 

برای جاری ِ جریانی

کز آغوشی به آغوش دیگر

پر می گیرد

سبکی موج دریا

انکار بازگشت نیلوفرانه خواهد بود !

 

اگر هوای گریستن داری

با من

در این بهار

به بدرقه ی نیلوفرانه بیا.

 

از بهرام اردبیلی

۲۰ بهمن ۹۶ ، ۰۸:۰۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
شعر و ادبیات

لوح پنجم (به حمید عرفان) از بهرام اردبیلی

لوح پنجم (به حمید عرفان) از بهرام اردبیلی


فراق بالی برای نشستن 

اینگونه که تو می مردی 

کرکسی 

نشسته بر لا شه ی همزاد 

آیا اینگونه زیباست روز و شب 

می نشینی و جدا می کنی 

ماه دلبخواه ؟می شناسمت 

به بادیه های خاموش 

یادبودی اگر هست 

دامن آب و آتشند 

در بال فرشتگان 

می بینمت 

ای نوباوه ی جنگلها 

در باد 

بی پروا 

که می ترکاند 

بن هر چیزی را 

کرکس صحرا ها 

۱۹ بهمن ۹۶ ، ۰۴:۱۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
شعر و ادبیات

لوح نهم (به بیژن الهی) از بهرام اردبیلی

لوح نهم (به بیژن الهی) از بهرام اردبیلی :


بر آمداز آتش سنگ 


از عریانی ی باد و زمین 

خاکستر پنهان 


حلزونی از آهن فراهم ساخت 

بی سرو دم 

که رخشان بود 

به روزان دراز و کمش 

ورای سپیدیش را 

چرخ نخورد 


و به نز دیکترین فاصله 

گم گشت یادگار

۱۹ بهمن ۹۶ ، ۰۴:۰۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
شعر و ادبیات

لوح هفتم (به مهری فروتن) از بهرام اردبیلی

لوح هفتم (به مهری فروتن) از بهرام اردبیلی :


لاشخو رانی که 

بر گهواره ها گمارده ایم 


اژدهای بی گردن 

در سوزن رود می پلکد 

تمام جانورانی که 

از آب می خشکند

به سایه ی دیواری 

به خواب رفته اند 

کودک 

با قنداق پشت گلی 

گاهواره 

به قارچهای مهلک می نشیند 

به خواب رفته اند 

دایگان فرشتگان 

در پر در ناها 

به زمستانی 

دور می شود از گهواره 

تا خواب در ناها را 

بیا لاید 

۱۸ بهمن ۹۶ ، ۰۴:۱۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
شعر و ادبیات

لوح چهارم (به هوشنگ چهار لنگی) از بهرام اردبیلی

لوح چهارم (به هوشنگ چهار لنگی) از بهرام اردبیلی :

به آمد او در کدام است 

سبز یا سایه 

نور های قرمز 

پایان گرفته اند 

و معنا ندارد 

طرح لبانش 

می رود آهسته و لرزان 

به آب دادن گوسپندان 

اما این باد نام دارد و ازجنس دیگرست 

رنگ ماتم اضحی 

به آمدِ ما در چیست 

به آمدِ او در کدام 

کوتاه کنم این مرگ 

که تا مژه برهم زدم 

صاعقه بر او زد 

۱۷ بهمن ۹۶ ، ۰۶:۴۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
شعر و ادبیات