شعر حافظ ,مولانا ,سعدی ,شعر کودکانه

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر عشق» ثبت شده است

شعر زیباترین حرف از احمد شاملو

شعر زیباترین حرف از احمد شاملو :

زیباترین حرفت را بگو

شکنجه ی پنهان ِ سکوت ات را آشکاره کن

و هراس مدار از آنکه بگویند

ترانه یی بی هوده می خوانید . ــ

چرا که ترانه ی ما

ترانه ی بی هوده گی نیست

چرا که عشق

حرفی بیهوده نیست .

 

حتی بگذار آفتاب نیز بر نیاید

به خاطر ِ فردای ما اگر

بر ماش منتی ست ؛

چرا که عشق

خود فرداست

خود همیشه است .

۲۲ بهمن ۹۶ ، ۰۲:۴۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
شعر و ادبیات

سرود ششم احمد شاملو

سرود ششم احمد شاملو

شگفتا

        که نبودیم

عشقِ ما

            در ما

                  حضورِمان داد.

پیوندیم اکنون

آشنا

چون خنده با لب و اشک با چشم

 

واقعه‌ی نخستین دمِ ماضی.

 

 

غریویم و غوغا اکنون،

نه کلامی به مثابهِ مصداقی

که صوتی به نشانه‌ی رازی.

 


 

هزار معبد به یکی شهر...

 

بشنو:

گو یکی باشد معبد به همه دهر

تا من آنجا برم نماز

که تو باشی.

 

چندان دخیل مبند که بخشکانی‌ام از شرمِ ناتوانی‌ خویش:

درختِ معجزه نیستم

تنها یکی درختم

نوجی در آبکندی،

و جز اینم هنری نیست

که آشیانِ تو باشم،

تختت و

تابوتت.

 


 

یادگاریم و خاطره اکنون. ــ

 

دو پرنده

یادمانِ پروازی

و گلویی خاموش

یادمانِ آوازی.

۲۰ بهمن ۹۶ ، ۰۲:۴۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
شعر و ادبیات

شعر عشق از احمد شاملو

شعر عشق از احمد شاملو


زیباترین حرفت را بگو

شکنجه ی پنهان ِ سکوت ات را آشکاره کن

و هراس مدار از آنکه بگویند

ترانه یی بی هوده می خوانید

چرا که ترانه ی ما

ترانه ی بی هوده گی نیست

چرا که عشق

حرفی بیهوده نیست .

 

حتی بگذار آفتاب نیز بر نیاید

به خاطر ِ فردای ما اگر

بر ماش منتی ست ؛

چرا که عشق

خود فرداست

خود همیشه است .

۱۸ بهمن ۹۶ ، ۰۲:۳۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
شعر و ادبیات

شعر هراس از عاشقانه ها از احمدرضا احمدی

شعر هراس از عاشقانه ها از احمدرضا احمدی :


هراس از این عاشقانه هایی

که بر لبم مانده است

فرصت ابرازش نبود

من دو سه بار بر عاشقانه ها

بر لب ها

در پرده های راه راه پنجره

گم شده بودم

و در تاریکی

وقتی همه خواب بودند

از پرده های راه راه بیرون آمده بودم


در خواب بیداری

زنانی را می دیدم

که با ملافه های سفید

در راهرو

به دنبال هم

می دویدند

و عاشقانه های بر لب مرا

انکار می کردند

و من خسته و ناامید

هم ناامید از ماهی در دریا

هم ناامید از پرنده بر شاخه

هم ناامید از همه این اتفاقات

که بدون دخالت من

رخ می داد


بگذارید عاشقانه ها

بر لب هایم

بماند

در این جهان

فقط لب هایم

جای امنی ست

۱۵ بهمن ۹۶ ، ۰۶:۳۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
شعر و ادبیات