شعر حافظ ,مولانا ,سعدی ,شعر کودکانه

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر عاشقانه» ثبت شده است

شعر امروز جمعه است از احمدرضا احمدی

شعر امروز جمعه است از احمدرضا احمدی :


به زیر درختی

نشانه ی شب را دفن می کنم

به روی آتش

دست ها را می برم

حلقه ای طلا

بر دست دارم

که معنی طلا نمی دهد


خیابان ها در پایان جمله

انبوه از برف است

اشک ها برای پایان روز

ذخیره است

هنوز از تسلای پنج شنبه

بیرون نیامدم

که جمعه آمد

درختانی را نشان کرده ام

که در روز یکشنبه از زیر آنها

عبور کنم


عاشقان به طعنه 

روز جمعه را صدا می کنند

صدای عاشقان رامی شنوم

در انتهای کوچه ی بن بست

به عاشقان می رسم

مهمانان در هنگام خداحافظی 

می گویند : عاشقان در یک 

غروب آدینه 

به خواب رفتند

هنوز کسی آنها را

بیدار نکرده است


چهره ام را در آینه دفن می کنم 

امروز جمعه است

۲۲ بهمن ۹۶ ، ۱۲:۴۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
شعر و ادبیات

سرود ششم احمد شاملو

سرود ششم احمد شاملو

شگفتا

        که نبودیم

عشقِ ما

            در ما

                  حضورِمان داد.

پیوندیم اکنون

آشنا

چون خنده با لب و اشک با چشم

 

واقعه‌ی نخستین دمِ ماضی.

 

 

غریویم و غوغا اکنون،

نه کلامی به مثابهِ مصداقی

که صوتی به نشانه‌ی رازی.

 


 

هزار معبد به یکی شهر...

 

بشنو:

گو یکی باشد معبد به همه دهر

تا من آنجا برم نماز

که تو باشی.

 

چندان دخیل مبند که بخشکانی‌ام از شرمِ ناتوانی‌ خویش:

درختِ معجزه نیستم

تنها یکی درختم

نوجی در آبکندی،

و جز اینم هنری نیست

که آشیانِ تو باشم،

تختت و

تابوتت.

 


 

یادگاریم و خاطره اکنون. ــ

 

دو پرنده

یادمانِ پروازی

و گلویی خاموش

یادمانِ آوازی.

۲۰ بهمن ۹۶ ، ۰۲:۴۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
شعر و ادبیات

شعر درختانی را از خواب بیرون می آورم از احمدرضا احمدی

شعر درختانی را از خواب بیرون می آورم از احمدرضا احمدی :



۱۹ بهمن ۹۶ ، ۲۳:۵۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
شعر و ادبیات

شعر قصه ی پریا از احمد شاملو

شعر قصه ی پریا از احمد شاملو


یکی بود یکی نبود

زیر گنبد کبود

لخت و عور تنگ غروب سه تا پری نشسه بود.

زار و زار گریه می کردن پریا

مث ابرای باهار گریه می کردن پریا.

گیس شون قد کمون رنگ شبق

از کمون بلن ترک

از شبق مشکی ترک.

روبروشون تو افق شهر غلامای اسیر

پشت شون سرد و سیا قلعه افسانه پیر.

 

از افق جیرینگ جیرینگ صدای زنجیر می اومد

از عقب از توی برج ناله ی شبگیر می اومد...

 

" - پریا! گشنه تونه؟

پریا! تشنه تونه؟

پریا! خسته شدین؟

مرغ پر بسته شدین؟

چیه این های های تون

گریه تون وای وای تون؟ "

 

ادامه مطلب...
۱۹ بهمن ۹۶ ، ۰۲:۴۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
شعر و ادبیات

شعر عشق از احمد شاملو

شعر عشق از احمد شاملو


زیباترین حرفت را بگو

شکنجه ی پنهان ِ سکوت ات را آشکاره کن

و هراس مدار از آنکه بگویند

ترانه یی بی هوده می خوانید

چرا که ترانه ی ما

ترانه ی بی هوده گی نیست

چرا که عشق

حرفی بیهوده نیست .

 

حتی بگذار آفتاب نیز بر نیاید

به خاطر ِ فردای ما اگر

بر ماش منتی ست ؛

چرا که عشق

خود فرداست

خود همیشه است .

۱۸ بهمن ۹۶ ، ۰۲:۳۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
شعر و ادبیات

شعر هراس از عاشقانه ها از احمدرضا احمدی

شعر هراس از عاشقانه ها از احمدرضا احمدی :


هراس از این عاشقانه هایی

که بر لبم مانده است

فرصت ابرازش نبود

من دو سه بار بر عاشقانه ها

بر لب ها

در پرده های راه راه پنجره

گم شده بودم

و در تاریکی

وقتی همه خواب بودند

از پرده های راه راه بیرون آمده بودم


در خواب بیداری

زنانی را می دیدم

که با ملافه های سفید

در راهرو

به دنبال هم

می دویدند

و عاشقانه های بر لب مرا

انکار می کردند

و من خسته و ناامید

هم ناامید از ماهی در دریا

هم ناامید از پرنده بر شاخه

هم ناامید از همه این اتفاقات

که بدون دخالت من

رخ می داد


بگذارید عاشقانه ها

بر لب هایم

بماند

در این جهان

فقط لب هایم

جای امنی ست

۱۵ بهمن ۹۶ ، ۰۶:۳۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
شعر و ادبیات

اگر تنها بتوان گریست

احمد شاملو


اکنون زمان گریستن است ،

اگر تنها بتوان گریست یا به رازداری دامان تو اعتمادی اگر بتوان داشت 

با این همه به زندان من بیا 

که تنها دریچه اش به حیاط دیوانه خانه می گشاید ...



شعری دیگر از زنده یاد احمد شاملو:


آیا تلاش من یکسر بر سر آن بود 

 تا ناقوس مرگ خود را پر صداتر به نوا آورم!




مشاهده ی سایر اشعار احمد شاملو

۱۵ بهمن ۹۶ ، ۰۲:۰۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
شعر و ادبیات